به نام خداوند جان و خردنسل ما یعنی دهه های چهل و پنجاه پدرانی داشتیم و داریم کهدر عصر خودشان دچار تغییر در سبک زندگی شدند یعنی تا قبل از این تاریخ بچه ها در کنار والدین به کار کشاورزی و دامداری مشغول میشدند اما در عصر آنها بحث تحصیل و اشتغال و سبک زندگی مدرن و مهاجرت بچه هایشان موجب بالا رفتن هزینه های زندگی شان شد و آنها ناچار بودند علاوه بر کارهای سنتی به کار سخت و زیان آور معدن بپردازند تا بتوانند نیازهای اولیه و ثانویه فرزندانشان را مهیا کنند و چه بسا در این مسیر رنج و مشقت و خستگی های زیادی کشیدند اما دم نزدند و کم نیاوردند، و امروز بیشتر آنها در بین ما نیستند و چند تنی هم با جانی خسته در گوشه ای از اتاق زندگی خود را سپری میکنند.یادی کنیم از دلاور مردان اولین مرحله از دوره گذار که توانستند دوره سنت و دوره تکنولوژی و پیشرفت را بخوبی به هم پیوند زنند و امروز ما هر چه که داریم ، به هر جا که رسیده ایم مدیون سخاوت آنها هستیم، پس
یادمان نرود. انشا الله که خداوند توفیق قدرشناسی را به ما عطا کند آمینپس چرا آن روزگار را یادمان رفت یادمان رفتاز پائیزش تا بهار را یادمان رفت یادمان رفتیک پایش ییلاق بود و یک پایش در قشلاقآن کول و آن کوله بار را یادمان رفت یادمان رفتشبکاری در معدن و روزها به صحرا و دمنبا قاطر آن هیمه بار را یادمان رفت یادمان رفتخسته و کوفته دوباره ، روز پی روزش همیشهصورتش گردو غبار را یادمان رفت یادمان رفتتک و تنها در بیابان، کرد بزرگ بچه فراوانتا دلش گیرد قرار را یادمان رفت یادمان رفتفکر و ذکر و کار و بارش بچه ها بودند و بسذبح آن کولی کاهار را یادمان رفت یادمان رفتخیلی دوست داشت درس بخوانیمکیف و کفش و خودکار را یادمان رفت یادمان رفتخود کلاه ،پشمینه داشت و پاتمه با سخنی بی پرده با حیدر بابا...
ادامه مطلبما را در سایت سخنی بی پرده با حیدر بابا دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : chaftehbar بازدید : 24 تاريخ : چهارشنبه 4 بهمن 1402 ساعت: 14:09